ستاره به مغازه ماهی فروشی رفت. به فروشنده گفت: « ... یک ماهی کوچک به من بدهید.»
فروشنده به ستاره یک ماهی زیبا داد.
ستاره خیلی خوشحال شد.
ستاره و ماهی کوچک به خانه رفتند.
ستاره ماهی کوچک را در سفره هفت سین گذاشت.
ماهی کوچولو با ستاره حرف می زد.
ستاره با ماهی صحبت می کرد.
روزی ماهی اش را بر داشت و دو تایی با هم دریا رفتند.
ستاره از ماهی اش خدا حافظی کرد و ماهی اش را توی دریا رها کرد.
نظرات شما عزیزان:
بچه آبی 
ساعت14:19---21 بهمن 1392
س
ممنون که لینکم کردی-
همیشه بت سر میزنم و نظر میزارم - تو هم اینکارو کنی خوشحال میشم
می تو پاسخ:سلام خواهش می کنم ممنون که سر میزنی وقت شد بت سر میزنم
التماس دعا
سپهرداد(وحید) 
ساعت13:47---18 بهمن 1392
خخخخخخخخخخخخ
عجب سوتی
.gif)
محمد جان شما با نام محمد برام نظر میذاری؟ پاسخ:چی شده وحید می خندی خوش خنده باشی اره محمدم دیگه نشناختی بازم بیا خوشحال میشم
سپهرداد(وحید) 
ساعت13:45---18 بهمن 1392
سلام دادا
من وبلاگ تربیتی در مورد پسر ها دارم
نمیدونم تا حالا دیدیش یا نه؟
دوست داشتی لینک کن بگو منم لینکت کنم
یه سرم بزنی بد نیست
http://pesar-ha.loxblog.com/ پاسخ:سلام وحید خوبی اره دیدم خیلی وقته لینکت کردم چن ماه پیش چشم سر میزنم التماس دعا
بچه آبی 
ساعت0:36---18 بهمن 1392
س
وب جالب داری!!
لینکت کردم - خوشال میشم لینکم کنی و به وبم سر بزنی و نظر بزاری !!
می تو پاسخ:سلام ممنون چشم با افتخار لینک شدی بازم سر بزن خوشحال میشم
:: برچسبها:
امروز پنج شنبه 10 بهمن 1392,
|